گوشه تیره این تخته نوشت: در دل کوچک من درد زیاد است ولی یاد خدا هست.
...
امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال و
که بر باد فنا رفت نخور
بخدا حسرت دیروز عذاب است
........
دیوانه و عاقل همه گی جامه بپوشید
و
در شادی این کودک آن پیر زمین گیر و فلان بسته به زنجیرو زن و مرد بکوشید
......
امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال و
و من امروز صد بار این آهنگ را گوش کردم . روی ابن دیوار می نویسم که در دل من هزار درد است اما خدای من هست . نمی دانم چرا امروز
اما
بخندید و بخوانید و بپوشید و بنوشید و برقصید
که
زندگی ادامه دارد .
نظرات