پاره خط

کاری از گلسا حیدری
می خواهم جدا شوم
می خواهم رها شوم
می خواهم
باز هم می خواهم
در میان ابرها ،قصه آن از خنده بگویم
و می گویم
و حال می گویم
از دلبستگی
از آرزو
آن آرزو ی که دیگران دارند
که دیواری است
بر روی افکارسنگی آنان
در پشت دیوار های نادانی تنها آنان می ماند
و من جدا شدم
به سوی راه تا تیمه رفته
به سوی آن چراغ در کوچه دوستی های فروغ است می روم
و
جدا شدم راستی رها شدم
در این فصل سرد از گرمای جدایی ها می گویم
راست می گویم
این سینه گرم است و این اندیشه آتشین
اما هوا سرد
من در میان و جدا از همه
باز من هستم
و دیگر ما نیستیم
میروم تا رها شوم
به قولی به آن پاره خط دیگر برسم
و ازآن سوی مرزهای دل داستان سرای کنیم
تصویر آبی آسمان را در نگاهم می بینی؟



نظرات

پست‌های پرطرفدار