... گفت این دعا ملایک هفت آسمان کنند .
گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
گفتا به چشم هر چه تو گويی چنان کنند
گفتم خراج مصر طلب میکند لبت
گفتا در اين معامله کمتر زيان کنند
گفتم به نقطه دهنت خود که برد راه
گفت اين حکايتيست که با نکته دان کنند
گفتم صنم پرست مشو با صمد نشين
گفتا به کوی عشق هم اين و هم آن کنند
گفتم هوای ميکده غم میبرد ز دل
گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند
گفتم شراب و خرقه نه آيين مذهب است
گفت اين عمل به مذهب پير مغان کنند
گفتم ز لعل نوش لبان پير را چه سود
گفتا به بوسه شکرينش جوان کنند
گفتم که خواجه کی به سر حجله میرود
گفت آن زمان که مشتری و مه قران کنند
گفتم دعای دولت او ورد حافظ است
گفت اين دعا ملايک هفت آسمان کنند
و در تعبیر آمد :به مراد و مقصود خود خواهی رسید. با دوستان و بزرگان با تجربه چاره اندیشی کن تا با راهنمایی آنها زودتر به مقصود برسی. تردید و شک را از خود دور کن. در راه عشق ثابت قدم و استوار باش.
این عشق چیست ؟ در کجایی این فلب سنگین من خود را پنهان کرده است؟ کدام دوست است که آدرس این منزلگاه را می داند؟ من منتظر هستم ، بیا ای دوست ، تو می توانی عصا کش من شوی در این راه که من نابینا هستم .
این عشق که حافظ می گوید جز دوستی ها نیست و من و تو سالها آن را می شناسیم . هیچ کس جز ای یار دبستانی من این راه را بهتر از ما نمی شناسد و من در این راه گم شدم؛ نه شاید بهتر است بگویم که، غرق شدم . به تو و اندیشه ات برای رسیدن به سرمنزل مقصود نیاز دارم. بیا تا با هم در این رزمگاه قدم گذاریم و چاره کنیم و گوهر یکی بودن، را از دل صدف سپید در دل دریایی آبی برداشته و آذین این خانه کنیم. تردید نکن که این همان گوهر است.
نظرات