این روزهای من

این روزها زیاد این طرفها پیدام نمیشود . نمی دونم چرا؟ بگذار همش را بی اندازیم گردن این فیس بوک با اینهمه بوق بوقش
نه بابا تقصیر اون بدبخت هم نیست . من خودم خیلی گرفتارم و کار دارم . نوشتن روی کاغذ معنای دیگه دارد شاید 
اما فکر کردم یک کمی باز اینطرف ها پیدام بشود تا یکی دو کلامی حرفی زده باشم . اساسن اینقدر اوضاع محیط زیست ایران خراب است که دیگه جای برای حرف زدن نمی ماند . 
حرف های که باید زد . اما همه توی گلو حبسش می کنیم . سکوت وباز هم سکوت 
بزار باز شروع کنیم . شاید یک خط هم شده باشد ولی یک شروع برای یک حرکت دیگه برای یک روز دیگه و برای یک حرف تازه با مسئولین محیط زیستی کشور و شاید مسئول ترین مسئولین خود مردم . آره تک تک شما که شاید نود درصد از همه مشکلات محیط زیستی زیر سرخودتون هستش. من هم یکی از خود شما . از خودم شروع کنم .
چقدر زباله را تفکیک می کنم ؟
چقدر از وسیله نقلیه عمومی استفاده می کنم؟
چقدر در هنگام خرید فکر می کنم این چیزی که میخرم ، در نزدیکی خانه من و در شهر من تولید شده است تا میزان دی اکسید کربن وارد شده به هوا بخاطر یک دونه سیبی که می خرم کنترل شده باشد؟
اصلن برای خرید یک کیلو سیب نصف شهر را می روم ؟ یا نه از همین بغل می خرم ؟
راستی چقدر از این سوالها هر روز از خودم می کنم؟
پس فردا مهمون داریم . باید برای مهمون ها شام درست کنم . یک لیست از کارهای که باید بکنم و خریدها نوشته ام . ببینم با این یک دونه چقدر محیط زیست را می توانم آلوده نکنم.
- نظافت خانه 
- خرید محصولات ایرانی
- خرید محصولات آلمانی
نظافت خانه که رفتیم تو کار سرکه و این حرفها و همش مواد ارگانیک استفاده میشود. سعی می کنیم جارو برقی استفاده نکینم 
خرید محصولات آلمانی که میوه است و نوشیدنی که همین بغل گوشمون تولید میشه .
اما
اما ای وای از این دل ما که از غذایی ایرانی ..... 

دیگه برم ببینم با اون میشه چیکار کرد .

نظرات

پست‌های پرطرفدار