من از درون غصه ها و قصه ها بر آمدم ....


الان اولیور همسایه دیوار به دیوار خانه من آمد در زد

گفت: شیوا سه روزه از تو خونه تو فقط داره صدای تکراری را می شنوم!!!
چیزی که سابقه نداشته!! نگران شدم ! این چه می گوید؟ این یعنی چی؟این آهنگ و موزیک یکجوری است؟ یعنی چی؟

گفتم :می گوید
خانه
آشیانه
امید
گرما
زندگی
آسمان آبی
...

گفتم : یعنی
نفس کشیدن
طلب آزادی کردن
همیشه روز بودن
پایداری بودن
پرواز کردن
یکی بودن
باهم بودن
....

گفتم: این موزیک همه عشق یک ملت با هم است
این موزیک همه ملتهای دنیا است
فریاد دل همه انسان های است که خود را متعلق به همدیگر می دانند
...

گفتم: اولیور این یعنی سبز بودن ،اگر دور هم باشیم ،اگر زیر آسمان خاکستری کشور شما باشیم
خانه ما جای دیگر است و با خونی که در این رگ هایمان جاری است از زیبا روی می گوییم.که دلمون برای بوی جوی های و خاکش تنگ است!!!

اولیور من را نگاه می کرد و اشک های که می ریختم را نگاه می کرد و سرش را انداخته بود پایین...
چی داشت به من بگه آخه، حرف های همیشگی اش.
همیشه می گوید، من همه تحسین دنیا را برای تو و هم نسل های تو دارم،که انقلاب دیده اید و جنگ را لمس کرده اید و باز هم ادامه زندگی می دهید و ثانیه ها را دوست دارید...

ادامه دادم می دونی: "اولی " این آهنگ یعنی ،
وطن
کشور
خانه پدری
مام وطن، که من را به آغوش می کشد وهمه گرمای بودن را فقط درآن دیار دارم

اشکی بود، که می آمد و دلی که فشار می داد و دردی که ملت مصر با بودنشان در میدان التحریر هزار بار بیشترش کردند، یک کلینکس به من داد و بعد اش یک شکلات تلخ با طعم پرنقال و گفت: می دونم ...
بهش گفتم: فنقلی های منتظر هستند! باید بروم وحاضر شوم ... (مگه این اشک می گذاشت و هنوز هم نمی گذارد ......)

فقط آرام گفت: هشت سال است، ما همدیگر را می شناسم، با هم درس خواندیم، با هم قوانین را زیر و رو کردیم، با هم امتحان دادیم و چند سالی است با هم همسایه هستیم ولی هرگز اینجوری ترا ندیده بودم . مواظب خودت امروز باش

چند قدم رفت و برگشت پرسید: شیوا به فارسی گفته بودی، کشور چه می شود؟

گفتم : وطن

تکرار کرد:"وطن " ؛

همون موقع صدای همایون شجریان بود که دیوار های ذهن من را می شکافت و می گفت :وطن نظر فکن به من ..... همیشه با تو بوده ام .... برای تو به راه تو شکسته ام .....

و اولیور هم باز من را نگاه کرد و گفت: "وطن"

نظرات

پست‌های پرطرفدار